Google+
ناممکن

یادداشت

هیچ‌کس برای شاهد شهادت نمی‌دهد

هیچ‌کس برای شاهد شهادت نمی‌دهد

عباس دریس، شاهدِ قتل‌عام ماهشهر بوده. کشتارِ نیزار را با چشم‌های خودش دیده و به «محاربه» محکوم شده. از نگاهِ جمهوری‌ی اسلامی، شاهد بودن، جنایت را دیدن، «به جنگِ خدا» رفتن است. جنایت کردن و بعد، شاهد‌کُشی کردن، و تا می‌شود حرف و تصویر و تصور و تن و اثری برجا نگذاشتن، دیگر زیادی تکراری‌ست. [...]

جولای 16, 2023 ناممکن یادداشت ۰

ناممکن | پرهام شهرجردی

ناممکن | پرهام شهرجردی

ادبیات ناممکن است. ناممکن است که ادبیات است.

چرا؟ چون ادبیات در فرارفتن، از همه چیز پیشی می‌گیرد. جایی‌ست که ادبیات می‌خواهد از خودش هم جلوتر برود. خودش را پشتِ سر  بگذارد. جایی که دیگر نمی‌توان پیش رفت. جایی که پیش-رفتن قابل تصوّر نیست: نمی‌شود ازین جلوتر رفت. نمی‌شود ازین [...]

ژوئن 6, 2022 ناممکن واکاوی‌های ناممکن, یادداشت ۰

بریدن، دوختن، حذف و التقاط به نفع وطن‌دوستی | مهدی گنجوی

بریدن، دوختن، حذف و التقاط به نفع وطن‌دوستی | مهدی گنجوی

در این یادداشت سعی می‌کنم نشان دهم چگونه و با چه روش‌هایی سمفونی «ایرانه‌خانم» اثر پیمان سلطانی متکی به تحمیل روایتی وطن‌محور به چند دهه میراث شعری رضا براهنی ساخته شده است. این نوشته به قصد نقد موسیقایی این اثر نیست و نفی یا اثبات ادعاهای خالق آن را در زمینه «خلق مکتب کلاسیک ایرانی» [...]

آگوست 12, 2017 ناممکن واکاوی‌های ناممکن, یادداشت ۰

رادیکال بودن یعنی چه؟ | الن بدیو

رادیکال بودن یعنی چه؟ | الن بدیو

رادیکال بودن یعنی: رفتن تا ریشه‌ی چیزهایی‌ که می‌خواهیم ریشه‌-کن کنیم. [...]

جولای 6, 2017 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, واکاوی‌های ناممکن, یادداشت ۰

یکی بود یکی نبود | پرهام شهرجردی

یکی بود یکی نبود | پرهام شهرجردی

در ژنو، تهران‌ام. همان‌ام که بود، وَ همان‌ام که نیست. هنوز نمی‌خواندم‌اش که درش می‌زیستم. نشانی‌ی من با جمالزاده آغاز می‌شد. در آن کوچه‌ی بُن‌بست، شماره‌ی ۱۶. چه دورانی بود، وقتی دشمنِ خارجی بر جای جای زنده‌گی‌ام بمب وُ موشک پرتاب می‌کرد وَ، وَ دشمنِ داخلی، خودم را از کوچه‌ام فراری می‌داد. آن وقت‌ها جمالزاده [...]

ژوئن 11, 2017 ناممکن داستان‌های ناممکن, شعرهای ناممکن, یادداشت ۰

کامیون به راه افتاده | ژاک لوک نانسی

کامیون به راه افتاده | ژاک لوک نانسی

کامیون به راه افتاده، راه افتاده تا له کند، کودکان را، دیگران را، همه‌گان را، تصویری به دست بدهد، تصویری تحمّل‌ناپذیر از نیهیلیسم به دست بدهد. نیهیلیسم، انجام و سرانجام را فرامی‌خواند: نتیجه‌ی تاریخ و تمدّن‌مان را به نام می‌خواند. نیهیلیسم، چه تمثالِ مذهبی به دست گیرد و چه انحرافِ روانی، چه دیوانه‌ی خدا باشد [...]

جولای 21, 2016 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, واکاوی‌های ناممکن, یادداشت ۰

نابینایی تبعیدی | رضا براهنی

نابینایی تبعیدی | رضا براهنی

من شکمم را به "اتحادیه بین المللی حقوق بشر" نشان دادم، پاهایم را به "کمیسیون بین المللی حقوقدانان"، و جای زخم گنده زیر سبیلم را به چند شعبه "انجمن قلم جهانی" و اینها جای زخم‌های شکنجه‌های رژیم شاه بود. بعد شاه سرنگون شد. و روز بعد از خروج شاه از ایران، من با هواپیما وارد [...]

نوامبر 25, 2015 ناممکن یادداشت ۰

من غلامحسین ساعدی نیستم | پرهام شهرجردی

من غلامحسین ساعدی نیستم | پرهام شهرجردی

همان مشدی حسن باشی. خودت همان مشدی باشی. او گاوش را، تو چه‌‌هایت را از دست داده باشی. کسی که تهران از دست بدهد و تبریز از دست بدهد و فارسی از دست بدهد و آذری از دست بدهد و تئاتر از دست بدهد و رفیق از دست بدهد و کانون از دست بدهد و [...]

نوامبر 22, 2015 ناممکن یادداشت ۰

شاهد باش شاهدم باش | پرهام شهرجردی

شاهد باش شاهدم باش | پرهام شهرجردی

آن که سفر می‌رود، سفر نمی‌رود، مگر آن که وطن نیز با او برود. در طول سفر، از حفره‌های ذهن، ذهن در به در، به وطن نگاه می‌کند، حال و قال، قال و مقال می‌­کند. در بازگشت آن نیست. دیگر آن نیست و این تاسف ندارد. چرا که تو وطن خویشی. [...]

نوامبر 2, 2015 ناممکن شعرهای ناممکن, یادداشت ۰

برای خیلی‌ها رادیکال بودن مُد بود | پدرام مجیدی

برای خیلی‌ها رادیکال بودن مُد بود | پدرام مجیدی

یک روز رادیکال بودن مُد بود اما امروز مُد‌ها تغییر کرده‌اند. چرا که نمی‌شود رادیکال بودن را در کافه دست گرفت و یا توی قفسه‌اش گذاشت، آن را در جشن تولّد به دوست دختر کسی هدیه داد، برایش جشن امضا گرفت و یا در جمع آن را با صدای بلند خواند و به ظاهر منتقدان [...]

جولای 31, 2015 ناممکن یادداشت ۰