Google+
ناممکن

ترک کردم
سرزمینی که سرزمین‌ام نبود
به سرزمینی رفتم که سرزمین‌ام نبود
در کلمه پناه گرفتم، جز کتاب جایی نداشتم
تنها حرف‌ام مالِ هیچ‌جا نبود از تاریکی‌ی بیابان می‌آمد
شباهنگام خودم را نمی‌پوشاندم
در برابرِ خورشید خودم را نمی‌پوشاندم
برهنه راه می‌رفتم
از کجا آمدن‌ام دیگر معنایی نداشت
به کجا رفتن‌ام هیچ‌کس را نگران نمی‌کرد
باد، به شما می‌گویم، تنها باد
و کمی هم شن در باد.

فارسی‌ی پرهام شهرجردی