Google+
ناممکن

نمک را بلدی
ای روحِ معذب
در چاله
یک چشم
و پا
پا
پا
پیاپی
پا
پا
پا
پاگردِ بعد
دستِ راستم خرماست
و عسل
یک بلوط
در
چا
چا
چا
چاله
همین
چا
چا
چا
چاک بجای ی بادام
و دستم را بلدی
هنگامِ چند دُرنا
هنگامِ چند صدف
هنگامِ چند سا
سا
سا
سا
سایه‌ی بید
خاک را بلدی سُهراب
من تهمینه‌ام
مادرِ چند اسب
قابله‌ای فراموش شده
زنی دوپاره
دریاچه‌ای پشت ِ شاهرگ
قطره اشکی جلوی ی سدّ
گاهی بجای ارَس
رودِ گوهر
رودِ اروند
رودِ زاینده
ملکه‌ی گوبلن بافی در سُرفه
پارتنرِ افسرده‌ی
هشت سال کوچکتر
با
با
با
باراندازی لزج
تهمینه جان-بخیه‌ی جوش خورده
تهمینه جان-پستانِ در شیشه‌ی مُربّا
تهمینه جان –روی تردمیل با دسته‌ی
لرزانی
لا
لا
لا
لای ی ی ی ی پاهاش
شکسته بندی که می‌خندد
و خوب بلد است جا بی اندازد فک‌های خُرد شده را
را
را
را
راه بی اُفتد
تا
تا
تا
تا
بپرسی اینجا کجاست؟
چرا تاریکم می‌کنی
(تهمینه جانم)
کاسه‌ی آش رشته بدست
و دستی دیگر درونِ چرخِ گوشتی خاموش
حرارت ِ پرّه‌ها
و سری له شده
همچون پیازی که روش مشت بکوبی
بلد مشتری
شب را بلدی
اسمش
ته
ته
ته
ته
می
نه ست
قد بلند
کشیده
ناخُنی شکسته در عزای ی بوسه و پولکی
رودی یخ بسته
منظره گندمزار
بیست یا بیست ویک ساله
بیست یا بیست و دو ساله
بیست یا بیست و سه ساله
سه ساله
جنین
نطفه
نقطه
تُفی شادمان روی نرده‌ها
برگِ انجیری خشکیده
دُلمه
ته
ته
ته
ته چین و سوخاری
(اما ببین، اما ببین)
بیماری مصری ناقلِ دستورِ زبان
گفتم :زبان
زبان
زبان
لب
لب –تهمینه
لب با زبان
با زبان –لب با زبان
تهمینه
لب لب لب لب لب با زبان
لب با زبان تهمینه
لب/زبان/ها/تهمینه
لب/زبان/ها/تهمینه
زبان/ها/تهمینه
ها/تهمینه
اما همین، اما همین
نرمچه برگی
ونوسِ آبی
چندقلو زال‌ها
تو بلدی
نازنین
نازنین
نازنین

بامداد/جمعه/
هجدهم/مهرماه
نودُسه