Google+
ناممکن

با تمام سنگ‌هایم
که در اشک بالیده‌اند
پشت حصارها،

برمی‌کشند مرا
به میان بازار
به آن‌جا
که پرچمی برپا می‌شود که با آن
هیچ عهدی نبسته‌ام.

فلوت
دوفلوتِ شب:
به یاد آر
سرخیِ تیره‌ی دوقلو را
در وین و مادرید.

پرچمت را از نیمه‌ی میله برافراز
خاطره.
از نیمه‌ی میله
برای امروز و همیشه.
قلب:
اینجا نیز خودت را معرفی کن،
اینجا میان بازار.
فریادش کن، شیبولت را،
در غربت وطن:
فوریه. No pasarán.

تکشاخ:
بر سنگ‌ها واقفی
بر آب‌ها واقفی
بیا
از اینجا می‌برمت
به نزد صداهای
استرامادورا.

 

یادداشت:

شعر شیبولت (Schibboleth) در پاییز ۱۹۵۴ و پیش از ۳۰ سپتامبر سروده شده است. سلان قصد داشته آنرا به شاعری به نام میشائل گوتنبرونر (Michael Guttenbrunner) تقدیم کند که در قیام ۱۹۳۴ در وین شرکت داشته و به عنوان عضو حزب ممنوع شده‌ی سوسیال دموکرات دستگیر شده است. و نزدیک بوده به اعدام محکوم شود. سلان با او در دوران اقامتش در وین آشنا شده است.
سلان در ۳ اکتبر ۱۹۵۴ در نامه‌ای به دوستش ایزاک شیوا اشاره می‌کند که نام شعر یک کلمه‌ی عبری از عهد عتیق است و به آلمانی معنی “نشانه‌ی شناسایی” دارد. در این نامه سلان همچنین اشاره می‌کند که خاطره‌ی “قیام کارگری وین” و “مادرید انقلابی” را در این شعر آورده است.

«شیبولت» : این کلمه‌ی عبری که در عهد عتیق آمده به معنی خوشه یا سنبله است و ساکنین سرزمین اردون از طریق این کلمه یهودیان را – چون قادر به تلفظ حرف نخستش نبودند- شناسایی و دستگیر می‌کردند. همینطور سلان در نسخه‌ای که از رمان یولیسس جیمر جویس داشته کنار یک جمله‌ی بلوم (شخصیت داستان) خط کشیده است. در آن جمله بلوم درگوشی دارد حرف می‌زند و کلمه‌ی شیبولت را به نجوی می‌گوید. سلان دور این کلمه (Shitbroleeth) در این صفحه از رمان جویس خط کشیده است.

«دوفلوت» : این ساز احتمالاً از حدود نیم سال پیش از سرایش این شعر و از زمان اقامت شاعر در اسیزی ایتالیا در خاطرش مانده است. در بازیلیکای اسیزی در کلیسای مارتین (Martinskapelle) یک نقاشی از سیمونه مارتین هست که در آن تصویر نوازنده‌ای است که دو-فلوت مینوازد. این ساز که در یونان باستان هم وجود داشته شبیه سازهای محلی در جنوب و غرب ایران مثل نی جفتی در بوشهر یا دوزله در کرمانشاه است که از دو نی یا فلوت به هم چسبیده ساخته شده.

«سرخیِ دوقلو در وین و مادرید» : اشاره است به قیام کارگری وین علیه رژیم فاشیستی اتریش در دوران صدراعظمی دِلفوس که در سیزدهم و چهاردهم فوریه‌ی ۱۹۳۴ اتفاق افتاد. و همچنین در شانزدهم فوریه‌ی ۱۹۳۶ جبهه‌ی مردمی در انتخابات منطقه‌ای در مادرید پیروز شد در صورتیکه همه‌ی مناطق انتخاباتی دیگر در اسپانیا به دست اعتلاف نیروهای راست افتاده بود.

«پرچمت را از نیمه‌ی میله برافراز» : وقتی پرچم از نیمه‌ی میله برافرازند غالباً برای سوگواری است.

«Non pasarán» : در اسپانیایی به معنی “نمی‌توانید عبور کنید” است که شعار قرارگاه‌های بین الملی در جنگ داخلی اسپانیا بوده است.

«تکشاخ» : سلان در نامه‌ای که بالا به آن اشاره شد به دوستش می‌نویسد که هنگام سرایش شعر این کلمه نخست یادآور دوستی به نام آینهورن (Einhorn) بوده که شاعر در آن سال با او رابطه نداشته. سلان درباره‌ی این واژه به گرهارد کیرشهوف (Gerhard Kirchhof) می‌گوید: “تکشاخ همان شعر است. “

«استرمادورا» : منطقه‌ی مرزی از وسط تا جنوب اسپانیا در کنار پرتقال است. در این منطقه در سال پیروزی جبهه‌ی مردمی در مادرید یکی از مهمترین پایگاه‌های این جبهه قرار داشته است. همچنین سلان در نامه‌ای به گرهارد کیرشهوف می‌نویسد که مقصودش از استرامادورا همان استرامادورای اسپانیاست و اشاره می‌کند که آن وقت‌ها یک آواز شبانی از مونترو شنیده بوده است و ادامه می‌دهد که این آوازها “خیلی دور و دور از دسترس هستند. تقریباً دور از دسترس، نه کاملاً دست نیافتنی”.

رجوع شود به:
Paul Celan: Die Gedichte, Kommentierte Gesamtausgabe, Suhrkamp Verlag, Erste Auflage 2003, S. 637.