Google+
ناممکن

این متن همین روزها نوشته شده. برای همین روزها، هم‌زمان با رخدادهای اجتماعی در کشورِ فرانسه. پرسش‌هایی که در پی می‌آید، مختصِ یک کشور نیست. تنها از آنِ یک زبان نیست. «پلیسِ ضدّ شورش» وجه مشترک تمامِ مردمانِ دنیاست. متن، نویسنده‌گانی دارد نامرئی. حرف‌هایش امّا به شدّت مرئی‌ست. شاید همه چیز، همه چیز از جمله اندیشه باید از جاهای دیگری آغاز شود. شاید. و همه، هرکه در کارزارِ اندیشیدن- مبارزه کردن به سر می‌برد، شاید باید خودش را زیرِ سوآل ببرد. زیرِ همین سوآل‌ها.

تا کِی قرار است بگو مگو کنیم؟
می‌توانیم فکر کنیم؟
در وضعیّتی هستیم که بتوانیم فکر کنیم؟
آیا مبارزه با غیابِ ریسک سازگار است؟
باید آرزوی مرگِ کسی را بکنیم تا اوضاع عوض شود؟
مرگِ کسی را خواستن چیزِ‌ بدی‌ست؟
مبارزه‌ی اجتماعی با حمله‌ی فیزیکی به آدم‌ها سازگار است؟
آیا بعضی‌ها از بقیه گناه‌کارترند؟
آیا پلیسِ ضدّ شورش از حزب سوسیالیست حمایت می‌کند؟
پلیس ضدّ شورش شب که به خانه می‌رود گریه می‌کند؟
بگو مگو کردن فایده‌ای هم دارد وقتی فقط کتک‌ات می‌زنند؟
آیا باید کمک کرد تا دنیا سریع‌تر از هم فروبپاشد؟
آیا دوست دارم در کنارِ کسانی مبارزه کنم که پلیس را کونی خطاب می‌کنند؟
آیا اجازه می‌دهیم سیستم عادت‌مان دهد تا ابد خودمان خودمان را بخوریم؟
آیا می‌ترسم؟
آیا پلیسِ ضدّ شورش می‌ترسد؟
آیا برنار آرنو زنده‌گی‌ی قشنگی دارد؟
آیا رئیسِ شرکتِ لورآل در سال ۲۰۱۶ مثلِ اس اسی‌ست در سالِ ۱۹۴۵؟
اگر من و تو نمی‌بینم یعنی هیچ قربانی‌ئی در کار نیست؟
آیا کسی که تمامِ عمر کار می‌کند تا آشغال انبار کند می‌تواند قربانی قلمداد شود؟
فکر می‌کنی اراده و اختیار داری؟
آیا من اراده و اختیار دارم؟
تنها انتخاب‌های موجود این است که یا کلن بی‌خیال شوی و یا مُدام فکر و خیال کنی؟
جنگیدن با پلیسِ ضدّ شورش تنها چیز مشترک میانِ من و جوانانِ شهرک‌ها و حومه‌هاست؟
این‌که میانِ گازهای اشک‌آور برقصی و زنده بودن‌ات را حس کنی می‌تواند شروع خوبی‌ باشد؟
ذرّه‌ای امید هست که حرف زدن به درد بخورد؟
ذرّه‌ای امید هست که فکر کردن به درد بخورد؟
آیا شورشی بوده که همراه با خشونت نباشد؟
آیا باید آن طرفِ صورت را هم در اختیار گذاشت؟
آیا در تظاهرات، پلیسِ ضدّ شورش مقابلِ فرزندِ خودش قرار گرفته؟
پلیس ضدّ شورش کسانی را کتک می‌زند که حقوق‌اش را می‌دهند، درین صورت ممکن است محکوم شود که سلسله مراتب را رعایت نمی‌کند و علیهِ بالا دستان‌اش شورش می‌کند؟
آیا سلسله مراتب نوک‌اش به سمتِ بالاست؟
آیا نمی‌بینیم پایه‌ها از که حمایت می‌کنند؟
آیا بدونِ ما نابود خواهند شد؟
آیا می‌دانیم، می‌دانیم اما نمی‌خواهیم اعتراف کنیم چون شجاعت نداریم قیام کنیم؟
آیا گرم کردنِ خانه در زمستان و کافه‌نشینی در تابستان ارزش‌اش را دارد؟
برای یک آبجو و سه درجه گرما حاضریم خفه‌خون بگیریم؟
آیا می‌ارزد، می‌ارزد که تمامِ عمر در امنیّت به سر ببریم امّا وقت نکنیم ازش استفاده کنیم؟
آیا ماشین‌ها خودشان را در امنیّت حس می‌کنند؟
هنوز قرار است امیدوار باشیم مردم کار کنند وقتی از کار اخراج می‌شوند؟
آیا ماشین‌ها قبل از ما خایه می‌کنند و واقعن به خشم می‌آیند؟
آیا روبات از گازِ اشک آور می‌ترسد؟
آیا روبات‌ها در تظاهرات به خودشان ضدّ زنگ می‌زنند تا در مقابلِ ماشین‌های آب‌پاش کم نیاورند؟
آیا هوشِ مصنوعی‌ی روبات‌ها به اندازه‌ی کافی ساده‌لوحانه‌ست، آن‌قدر که بخواهد با انسان‌ها دیالوگ برقرار کند؟
آیا برنار آرنو انسان است؟
آیا برنار آرنو گاهی گریه می‌کند؟
آیا برنار آرنو بی‌دلیل می‌خندد چون تنهاست و به خاطره‌ای خوش فکر می‌کند؟
آیا پیش می‌آید برنار آرنو لب‌خند بزند و به پول فکر نکند؟
آیا برنار آرنو از مرگ می‌ترسد؟
آیا ممکن است شب به خانه‌اش برگردد و به خودش بگوید چه روزِ خوبی بود؟
اگر دوازده ساعت در اتاقکِ انفرادی حبس‌اش کنند دوام خواهد آورد؟
آیا برنار آرنو حال‌اش خوب است؟
آیا پی‌یر گاتاز حال‌اش خوب است؟
آیا تمامِ روسای کک ۴۰ حال‌شان خوب است؟
آیا شادی قیمت دارد؟
آیا بزودی می‌توانیم برای خوش‌بختی‌ی ارزان هم کردیت (اوه! اعتبار) بخریم؟
آیا بزودی بسته‌های تبلیغی شاملِ یک عدد جوینت + یک سریالِ تلویزیونی + یک قوطی آبجو + یک ماه شوفاژ عرضه خواهد شد؟
در بسته‌های برشتوک هم یافت خواهد شد؟
برای جذبِ کارآموزها در ورودی‌ی دیسکوها پخش خواهد شد؟
آیا خوش‌بختی‌ی قرضی از یک سال زنده‌گی ارزان‌تر است؟
آیا خوش‌بخت بودن کمی غم‌گین نیست؟
این‌که فکر کنی بدانی خوش‌بختی چیست کمی گنده گوزی نیست؟
آیا برنار آرنو حال‌اش خوب است؟
ما هم یک روز خوش‌بخت می‌شویم؟
آیا زیستن خوش‌بختی‌ست؟
آیا مبارزه کردن خودش زنده‌گی‌ست؟
آیا می‌توانیم مبارزه کنیم و هم‌زمان کاملن خوش‌بخت باشیم؟
اگر همیشه خوش‌بخت باشیم می‌توانیم آیا می‌توانیم زنده‌ بودن‌مان را حس کنیم؟
آیا جنگیدن بد است؟
آیا وحشت‌مان این است که تاریخ از زنده‌گی‌ی آدم کندتر حرکت می‌کند؟
آیا احتیاج داریم نتایج مثبتِ کارهایمان را به چشم ببینیم تا باورش کنیم؟
آیا به خودمان باور داریم؟
آیا باید جرات کنیم بگوییم که حق با ماست؟
آیا باید به جر و بحث ادامه دهیم؟
آیا باید به فکر کردن ادامه دهیم؟
در نهایت کمی با هم توافق نداریم؟
آیا مشکل تنها این نیست که می‌ترسیم؟
آیا زیادی به آبجو و شوفاژ علاقه نداریم؟
آیا قرار است در هشتاد ساله‌گی زار زار گریه کنیم و همدیگر را بزدل بخوانیم؟
آیا خشونت هیچ چیز را حل نمی‌کند؟
آیا دولت حق دارد دست به خشونت بزند و ما حق نداریم؟
آیا باید آن طرفِ صورت را در اختیار بگذاریم؟
اگر بگذاریم ما را کتک بزند پلیسِ ضدّ شورش جبهه‌اش را عوض خواهد کرد؟
اگر به پلیسِ ضدّ شورش حمله کنیم اهمیّت پیدا می‌کنیم؟
اگر در خیابان فریاد بزنیم آدم حساب می‌شویم؟
اگر کارخانه‌ها را تعطیل کنیم عددی به حساب می‌آییم؟
تنها وقتی آدم‌ها پول از دست می‌دهند ما هم به حساب می‌آییم؟
آیا پلیسِ ضدّ شورش حاضر است برای کشورش بمیرد؟
آیا پلیسِ ضدّ شورش حاضر است برای حزب سوسیالیست بمیرد؟
آیا قرار است یک‌صد سالِ دیگر به خودمان دروغ بگوییم که احزاب سیاسی به درد می‌خورد؟
آیا قرار است یک‌صد سالِ دیگر به خودمان دروغ بگوییم که انتخابِ آدم‌هایی که به‌جای ما تصمیم می‌گیرند و برای ما بدترین تصمیم‌ها را می‌گیرند، بهترین راهِ حلِ ممکن است؟
آیا قرار است تا یک‌صد سالِ دیگر جرات نکنیم، هیچ نکنیم که مبادا اشتباه کنیم؟
قرار است هم‌چنان به منتخبین‌ِ خودمان، همان‌هایی که با رای ما بر ما حاکم شده‌اند، تُف کنیم؟
آیا هم‌چنان رای خواهیم داد؟
نکبت‌های دور و برمان را تهدید می‌کنیم، یک روز امّا یک روز جرات می‌کنیم به خودمان در آینه نگاه کنیم؟
آیا ادامه می‌دهیم؟
آیا برنار آرنو حال‌اش خوب است؟

_____

برنار آرنو: تاجر، کارآفرین، کلکسیونر فرانسوی با ثروتی معادل ۳۷ میلیارد دلار آمریکا
پی‌یر گاتاز: رئیس جنبشِ شرکت‌های فرانسه

 

naamomken_18