Google+
ناممکن

باری، سکوت ضرورتِ نوشتار است. چرا؟ برخلافِ ویتگنشتاین (دستِ کم آن‌چه به صورتِ سطحی از او نقل می‌شود)، باید بگویم وقتی چیزی ناگفتنی‌ست، وقتی بیان ناشدنی‌ست، دقیقن همان‌جاست که نوشتار منبع و ضرورت‌اش را پیدا می‌کند.
همین‌طور، نویسنده به مثابه «من»، لازم است تا جایی که می‌تواند از خودش بیرون بیاید، از خودش جدا شود، از خودش رها شود. قرار نیست نویسنده زنده بماند، اگر زنده‌گی می‌کند، اصولن کسی نمی‌داند و شاید حتا خودش هم نداند.
۶۵ سال از دوستی‌ام با امانوئل لویناس می‌گذرد، تنها دوستِ من است که بهش می‌گویم «تو». اگر نگویم همه‌چیز را، با این‌حال، خیلی چیزها را به او مدیون‌ام. رحمتی که اوست. استحقاقی که نیست.

چاپ شده در مجله‌ی Globe، شماره‌ی ۴۴، فوریه ۱۹۹۰، ص. ۷۲