Google+
ناممکن

عباس دریس، شاهدِ قتل‌عام ماهشهر بوده. کشتارِ نیزار را با چشم‌های خودش دیده و به «محاربه» محکوم شده. از نگاهِ جمهوری‌ی اسلامی، شاهد بودن، جنایت را دیدن، «به جنگِ خدا» رفتن است. جنایت کردن و بعد، شاهد‌کُشی کردن، و تا می‌شود حرف و تصویر و تصور و تن و اثری برجا نگذاشتن، دیگر زیادی تکراری‌ست. کفایه، عشقِ عباسِ دریس، حتمن او را عاشقانه دوست می‌‌داشته، وقتی فهمیده که قرار است جمهوری‌ی اسلامی عشق‌اش را، شاهدِ قتل و کشتار جمهوری‌ی اسلامی را اعدام کند، طاقت نیاورده. نه، دیگر‌ طاقت نیاورده که شاهدِ مرگِ شاهدِ ماهشهر و نیزار هم باشد.
امروز، کفایه دیگر نیست. عباس دریس، شاهدِ ماهشهر و نیزار، شاهدِ مرگِ کفایه هم هست، و او شاهدی‌ست که هر لحظه ممکن است دیگر نباشد. علی، ۱۶ ساله، مهدی، ۱۲ ساله و محمد، ۸ ساله، چه زود شاهد شدند. و چه زود، معنای شهادت دادن را فهمیدند.

چه کسی برای عباس دریس شهادت می‌دهد؟
چه کسی برای کفایه شهادت می‌دهد؟
چه کسی برای سه کودکی که از کودکانِ دنیا کمک خواستند، شهادت می‌دهد؟

چه کسی برای شاهد شهادت می‌دهد؟

یک‌بار نوشته بودم: شاهد باش، شاهدم باش!

.

اعدامِ شاهد، مفقودالاثر کردن تمامِ حرف‌ها و شهادت‌های نگفته و ثبت نشده است.

سعید زینالی کجاست، و فرشته علیزاده چرا نیست که نیست، و زهرا کاظمی که داشت از اوین عکس می‌گرفت، چرا با برخوردِ جسمِ سخت کشته شد و چرا تمامِ کسانی که می‌خواهند چیزی بگویند، چیزی ثبت کنند و شهادتی بدهند، سربه‌نیست می‌شوند، به قتلِ زنجیره‌ای دچار می‌شوند، کارد می‌خورند، به زور قرصِ پتاسیم می‌خورند، با طنابِ دار، یا سیم یا سانسور یا شکنجه، خفه می‌شوند، ناپدید می‌شوند، از دنیا بیرون می‌شوند؟ چرا؟

.

و یک روز، در ویژه‌نامه‌ای که به پل سلان اختصاص داده شده بود، موریس بلانشو می‌نوشت: هیچ‌‌کس برای شاهد شهادت نمی‌دهد. و ادامه می‌داد: با این‌همه، همآره، برای خودمان هم‌راهی انتخاب می‌کنیم: نه برای ما، برای چیزی درونِ ما، بیرونِ ما، که می‌خواهد نباشیم، غایب باشیم تا بیاید، بیاید و از خطی که بهش رسیدن نمی‌توانیم، عبور کند. هم‌راهی که پیشاپیش از دست رفته، از دست رفتنی که ازین پس جای ماست، به جای ماست.

یعنی چه؟ یعنی باید بتوانیم کسی را در خودمان جا دهیم که حتمن همیشه خودمان نیست، جایی، جانی برایش کنار بگذاریم، خودمان را کنار بزنیم تا بیاید، بگوید، شهادت دهد.

چه کسی برای شاهد شهادت می‌دهد؟

پرهام شهرجردی

متنِ فرانسه در مجله‌ی Entêtement