اياز دست به يك تعكيس زده است. ادبيات ما ادبيات روح است، نه روانشناسى، و نه تن. بىشبهه ادبيات كلاسيك فارسى، شاخهاى درخشان از ادبيات جهان است. كسى منكر عظمت فردوسى، نظامى، مولوى و حافظ و نثرنويسان بزرگ مثل ابوالفضل بيهقى، روزبهان بقلى شيرازى و ديگران نيست. من از هفتپيكر نظامى شعرى تخيلىتر در ادبيات [...]
برای حفظ سرمایه، شما در برابر دو حاکمیت دمرو میخوابید، آنوقت ایاز را غیراخلاقی میدانید! شما ناشرید یا همدست کتابسوزان؟ جواب آینده را بدهید، همین امروز بدهید، چرا که شما رصدخانهی ادبیات ندارید تا بدانید که هر ایرانی در خانهاش در آینده ممکن است یک روزگار دوزخی آقای ایاز داشته باشد. [...]
و آنوقت به کمک هم زبانش را بریدیم، بدون آنکه دستهامان بلرزد، بدون آنکه کوچکترین اشتباهى بکنیم؛ و با بریدن زباناش، دیگر چه چیز او را بریدیم؟ با بریدن زباناش، وادارش کردیم که خفقان را بپذیرد. ما زبان را براى او بدل به خاطرهاى در مغز کردیم و او را زندانى ویرانههاى بیزبان یادهایش کردیم. [...]
سپتامبر 7, 2014
ناممکن
روزگار دوزخی آقای ایاز
من بهمین مسائل فکر میکردم و سهم ناچیزم را از این مثله برمیگرفتم. داشتم از زیر میرسیدم به پوست پا؛ و بعد پاها را جدا کردیم و درون سطل انداختیم و دو سطل کوچک روغن داغ را که آورده بودند به زیر ساقهاى بریدهی تیرک مانند گرفتیم و سرساقها را درون روغن نگاه داشتیم. محمود [...]
آگوست 24, 2014
ناممکن
روزگار دوزخی آقای ایاز
ولی هیچچیز در وجود محمود، بدون شناخت و تجربهی قبلی عملی نیست. او همهچیز را خوب میشناسد؛ نبوغ او در شناخت مستقیم و دقیق و عمل مستقیم و یا غیر مستقیم اوست. مثلن او در بریدن پاها شیوهی خاصی را در پیش گرفت. او میدانست که پاها باید بریده شوند. این آن شناخت مستقیم او [...]
آگوست 20, 2014
ناممکن
روزگار دوزخی آقای ایاز
گفت: «چرا معطلی! شروع کن!» و من شروع کردم، ولی نمیدانم چرا بریدن دست چپ از دست راست دشوارتر بود. یعنی دست چپ دشوارتر میبرید. مگر نه اینکه من اینبار راحتتر، فرزتر و قاتلتر بودم، پس چه دلیلی داشت که دست مشکلتر ببرد؟ به محمود نگاه کردم، دیدم او تعجّب نمیکند؛ تعجّب مرا که دید، [...]
آگوست 19, 2014
ناممکن
روزگار دوزخی آقای ایاز
گفت: «ارّه را بیار بالا! » و من درحالیکه پاهاى خشک و لاغر و خاک آلوده وخونآلودهی آن یکى را میدیدم و تماشا میکردم و میترسیدم و آب دهنام خشک شده بود و نفسام در نمیآمد، ارّهی بزرگ و سفید و براق و وحشى را که دندانههای تیز و درشت و خشن و بیرحم داشت [...]
آگوست 18, 2014
ناممکن
روزگار دوزخی آقای ایاز