شبح دستها، نقشِ دستان است، که در غار است، مربوط به دورهی ماگدالنیان در اروپای زیر-اطلسی ست. دستها، گشوده، نهاده بر سنگ، دور و برش پوشیده از رنگ. اغلب به رنگ آبی، و سیاه. گاهی سرخ. هیچ توضیحی درینباره پیدا نشده است. [...]
شبح دستها، نقشِ دستان است، که در غار است، مربوط به دورهی ماگدالنیان در اروپای زیر-اطلسی ست. دستها، گشوده، نهاده بر سنگ، دور و برش پوشیده از رنگ. اغلب به رنگ آبی، و سیاه. گاهی سرخ. هیچ توضیحی درینباره پیدا نشده است. [...]
ژان ژُنه تنها فیلماش «سرود عشق» را در سال ۱۹۵۰ میسازد. شعر صامتی که فیلم میشود. در زندان اتفاق میافتد. دو زندانی. دو سلول. یک دیوار. دو عاشق. یک زندانبان که میپاید، که دیوار ضخیم باقی بماند، که مبادا دو تن با هم بمانند. همان دیوار، در همان زندان، سوراخی دارد به قطرِِ یک سیگار. [...]