Google+
ناممکن

شعرهای ناممکن

حلقه‌ی سگ‌ها | اماندین آندره | فارسی‌ی پرهام ﺷﻬﺮﺟﺮﺩﯼ

حلقه‌ی سگ‌ها | اماندین آندره | فارسی‌ی پرهام ﺷﻬﺮﺟﺮﺩﯼ

سگ‌ها. سگ‌ها در سر. سگ‌ها بیرونِ سر. سگ‌ها. در دهان، گوشت را تکه پاره می‌کنند. سگ‌ها. در سر، می‌چرخند و زوزه می‌کشند. سگ‌ها. در سر، سر را یک لحظه راحت نمی‌گذارند. سگ‌ها. می‌چرخند و سگ‌ها می‌گردند و سگ‌ها می‌پایند. سگ‌ها در سر، سَر می‌خورند. دیگر سکوتی در کار نیست. سگ‌ها زوزه می‌کشند. سگ‌ها غرغر می‌کنند. [...]

فوریه 26, 2024 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, شعرهای ناممکن ۰

نامه‌های پاییز | عماد سمیعی

نامه‌های پاییز | عماد سمیعی

و چون جهان
در صورتِ تو شکل می‌گرفت
من صورتم را می‌کندم [...]

ژانویه 29, 2024 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

در فاصله‌ی دو خودخواهی | ساقی قهرمان

در فاصله‌ی دو خودخواهی | ساقی قهرمان

تصویر من از خوشبختی تصویر من است که سالم‌ام [...]

دسامبر 6, 2023 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

سرنوشت پریان | سوده نگین‌تاج

سرنوشت پریان | سوده نگین‌تاج

سرنوشت پریان همیشه رشک‌برانگیز نیست [...]

نوامبر 20, 2023 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

چشم‌ها ‌| زهرا پورعزیزی

چشم‌ها ‌| زهرا پورعزیزی

از سلامِ چشم‌هایت می‌دویدم
بال‌هایم را بر زمینِ زخمی می‌کشیدم
پنجره‌ی مرگ
نفس‌نفس‌زنان
پرده‌های خیره‌ به من‌ات را می‌درید [...]

جولای 22, 2023 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

رنجِ جمعی | سوده نگین‌تاج

رنجِ جمعی | سوده نگین‌تاج

جانِ اندوهناکِ براق

فکر می‌کردی رنج، جذابیتِ پنهانِ بورژوازی است

اما یک مجموعه آدم که همزمان رنج می‌برند انگار چیزی گسیخته است

یک مجموعه آدم همزمان که روی ماکتِ گردِ زمین ولو می‌شوند دنبال وطن پلاستیکی‌شان

[...]

آگوست 26, 2022 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

هَـ هْ | رضا براهنی

هَـ هْ | رضا براهنی

هميشه ما گورستان‌های نو می‌آفرينيم           اما
دل مرا ببين که در گرو گورستان‌های کهنه‌ای ست که گورهاشان در خاک غربال می‌شوند [...]

جولای 30, 2017 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

تخته‌های خیس | یون فوسه

تخته‌های خیس | یون فوسه

این تخته‌های خیس فاصله را کم
نزدیک‌‌مان می‌کند
تخته‌های خیس
و باد شاخ و برگِ‌ها را از جا بلند می‌کند [...]

جولای 4, 2017 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, شعرهای ناممکن ۰

نیامد | رضا براهنی

نیامد | رضا براهنی

شتاب کردم که آفتاب بیاید
                            نیامد [...]

ژوئن 28, 2017 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

یکی بود یکی نبود | پرهام شهرجردی

یکی بود یکی نبود | پرهام شهرجردی

در ژنو، تهران‌ام. همان‌ام که بود، وَ همان‌ام که نیست. هنوز نمی‌خواندم‌اش که درش می‌زیستم. نشانی‌ی من با جمالزاده آغاز می‌شد. در آن کوچه‌ی بُن‌بست، شماره‌ی ۱۶. چه دورانی بود، وقتی دشمنِ خارجی بر جای جای زنده‌گی‌ام بمب وُ موشک پرتاب می‌کرد وَ، وَ دشمنِ داخلی، خودم را از کوچه‌ام فراری می‌داد. آن وقت‌ها جمالزاده [...]

ژوئن 11, 2017 ناممکن داستان‌های ناممکن, شعرهای ناممکن, یادداشت ۰