لابلای برگهای اسفناج خوابیده بودیم با هم وَ زمینِ زیرم خشک بود وُ بایر وُ سخت
به روی آن خلیج عربی با دستهایی که از قسمتِ فوقانیِ جمجمهات بیرون نزده بود
بر آبهای خلیج فارس نوشتهایست که مفقودالاثرست جنازهات؛
[...]
لابلای برگهای اسفناج خوابیده بودیم با هم وَ زمینِ زیرم خشک بود وُ بایر وُ سخت
به روی آن خلیج عربی با دستهایی که از قسمتِ فوقانیِ جمجمهات بیرون نزده بود
بر آبهای خلیج فارس نوشتهایست که مفقودالاثرست جنازهات؛
[...]
دلم میخواست شهری از نو بسازم
درحصار بازیهایم
و خانهای
برای پسرم که هنوز به دنیا نیامده است
و تعریف کنم که کجا زیستم من. [...]