Google+
ناممکن

ژان ژُنه تنها فیلم‌اش «سرود عشق» را در سال ۱۹۵۰ می‌سازد. شعر صامتی که فیلم می‌شود. در زندان اتفاق می‌افتد. دو زندانی. دو سلول. یک دیوار. دو عاشق. یک زندان‌بان که می‌پاید، که دیوار ضخیم باقی بماند، که مبادا دو تن با هم بمانند. همان دیوار، در همان زندان، سوراخی دارد به قطرِِ یک سیگار. به اندازه‌ی یک پُک. یک نفس. آن‌قدر که یکی آن سوی دیوار سیگار بکشد و دیگری این سوی دیوار او را نفس بکشد. زندان هست و دیوار هست و زندان‌بان هست. و عشق هست که دیوار را سوراخ می‌کند. میل که تن را زنده نگه می‌دارد. خیال که یکی را به دیگری می‌رساند. میل، خواستن اگر به زندان برود، زندان پا به فرار می‌گذارد.