ای کاش من این را میتوانستم در آن زمان به تو گفته باشم. وقتی که میدیدمت که بطری ویسکی را بلند کرده بودی و دهانت را توی تاریکی باز کرده بودی و آن مرد کور داشت تو را نگاه میکرد، یا از بالا سر مردم، جای دوری را نگاه میکرد، و شاید میخواست در خیالش [...]