احمد در تهِ دنیا به دنیا آمد. مادرش خواندن و نوشتن نمی‌دانست. پدرش در راه آهن کارمندی می‌کرد. چقدر برادر و چند خواهر داشت. قطارها از جایی به جایی می‌رفت و پدرش را از جایی به کجا می‌بُرد. هر وقت قطارها از حرکت بازمی‌ایستادند، پدر خودش را با افیون حرکت می‌داد. دوباره به سفر می‌رفت. [...]