بازخوانی متن-ترجمه «تکملهگی» به قلم شاهین کوهساری
بازخوانی من، بازخوانی ترجمه کوهساری از ترجمه عبارت Supplementary به ترجمه (تفسیر) نیال لوسی از مفهوم همین عبارت در بافت-متن دریدا ست. دشواری کار از آغاز پیداست و از آنجا که غایت این نوشتار، بازخوانی خط به خط ترجمه کوهساری نیست، شایسته است مرز (مفهوم مرز به راستی چیست؟) میان خود و کوهساری را مشخص و از خشونت و خیانتی که به مفهوم متن کانت، دریدا و البته تا اندازهای لوسی روا شده، پرده بر افکنم.
اما پیش از آنکه سخن را آغاز کنیم کمیٔ بر واژه «تکمله» و گزینش آن از سوی کوهساری درنگ میکنیم؛
دهخدا در معنی «تکمله» مینویسد: (ع مص ) تمام گردانیدن و نیکو کردن . (آنندراج ). کمل تکمیلاً و تکمله. رجوع به تکمیل شود. (ناظم الاطباء). || (اِ) آنکه چیزی را تمام گرداند. (از اقرب الموارد). تکمیل و تتمه .
فرهنگ لغت عربی المعانی نیز به معنای تکمیل اشاره دارد، هرچند مفهوم ضمیمه را نیز در خود نهفته دارد اما ضمیمه از آن روی است که کامل میکند، تکمیل میگرداند. در واقع کوهساری نیز، چنانکه از متن هویدا ست، به دنبال تکمیل، کامل کردن و کامل بودگی چنین واژهای را گزیده است.
ادعا: «تکمله گی» نه تنها ترجمهی مناسبی برای Supplementary در بافت-متن دریدا نیست، بلکه اساسن نادرست است.
پرسش: ترجمهی مناسب چه میتواند باشد؟
پاسخ: ضمیمهگی
چرایی این پرسش و پاسخ ما را میان متن خودمان پرتاب خواهد کرد!
نیال لوسی در تفسیر(ترجمه) عبارت و ادعای ما کار را آسان کرده است، او بیکباره و البته به درستی سروقت واژه Parergon در متن کانت میرود و درست در همین نقطه آغازین، ترکِ میان این متن و ترجمه کوهساری که گمانم نه تنها به دریدا و کانت که به نیال لوسی هم وفادار نیست، شروع به شکافتن میکند. اما این ناوفاداری، این پیمان شکنی، این خود سری در کجا نهفته است؟
مترجم ما ترجمه میکند: «پاررگون در اندیشه کانت چیزی است که فرم زیبا را «تزئین» و در عین حال «تکمیل» میکند.» او ادامه میدهد: «مثل یک قاب که یک نقاشی را در بر میگیرد تا هم آن را تزئین و هم زیباییش را تکمیل کند.»
کوهساری واژه Augment را در هر دو جمله و هر دو بار «تکمیل» ترجمه میکند و آن را در گیومه میگذرد تا تکمیل را بر این واژه تاکید و تحمیل کند. فرهنگ لغت فارسی-انگلیسی در معنای آن، علاوه بر «تکمیل کردن» مینویسد: افزون کردن، علاوه کردن، زیاد کردن. همچنین دیکشنری Oxford نیز مینویسد:
To increase the amount, value, size, etc. of something-
افزودن کردن مقدار، اندازه یا ارزش چیزی…
پیمان شکنی به متون مرجع، از شانههای همین چند جمله آغازین سر بر میآورد. کوهساری میباید ( نه آنکه بهتر است) میباید از یکی از مشتقات «افزون کردن» برای ترجمه بهره برد و نه تکمیل. اما از آنجا که ما با ترجمه و تفسیر دست و پنجه نرم میکنیم، این ادعا که بوی دگماتیسم میدهد از کجا بر میآید؟
بگذارید برای اثبات آن به خود کانت رجوع کنیم، به «نقدِ قوه داوری»، کتاب اول، بخش چهاردهم؛
Even what one call ornament (parerga), i.e., that which is not internal to the entire representation of the object as a constituent, but only belong to it externally as an addendum and augment the satisfaction of taste
الف- کانت در این پاره از متن از واژه ضمیمه (addendum) و چیزی که بر رضامندی ( خشنودی) سلیقه (پسند) افزون میشود ( Augment ) [و آن را تحت تاثیر قرار میدهد] اشاره میکند.
ب- و در زیرنویسی در همین صفحه در توضیحِ واژه parerga میآورد:
…چیزی که به ویرایش دوم [بعدی] اضافه [به اثر (ergon)] میشود.
به راستی بر همین پایه است که او در جای جای متن از عبارت های pulchritudo vaga و pulchritudu adhaerens، که از یونانی وام گرفته و زیبایی آزاد و زیبایی وابسته معنا میدهد بهره میبرد. در واقع رویای کانت، داوری زیبایی بر پایه زیبایی گوهرین (ذاتی) اثر است و نه حاشیهها، و نه تزئینات، و نه افزودنیها، و نه پاررگون. همین است که از مزاحمت افزودنیها و تاثیر آن بر دریافت زیبایی سخن میراند و از گزندِ عواملِ بیرونی. او در نهایت به مرزبندی درون/برون، ارگون/پاررگون، گوهرین/نا گوهرین، ناب/غیر ناب، در کتاب سوم از سه گانهاش دست میزند. بنابراین برای کانت ، پاررگون چیزی است که نه سازه درونی شیئ که برون آن ست و هیچگاه به آن تعلق ندارد و نه تنها آن را تکمیل نمیکند، بلکه میتواند از خلوص زیبایی آن بکاهد. (رجوع کنید به کانت، نقد «نقدِ قوه داوری»، کتاب اول، بخش چهاردهم ) او مثال میزند:
…Like the borders on painting, draperies on statues
همهنگام دریدا نیز، با تکیه و مبنای همین مفهوم از پاررگون است که به نبرد با کانت برمیخیزد. دریدا در صفحه ۵۴ از کتاب The Truth In Painting، از واژههای accessory, secondary or foreign object, aside, supplement که همگی بازتابِ معنای ضمیمه هستند را پاشنه آشیلِ متن کانت میداند و آن را محور اصلی متن خویش قرار میدهد.
از همین صفحه:
A parergon come against, beside and in addition to the ergon
کوهساری به خطا رفته است، خِشت اول ترجمه را کج نهاده.
در استمرار این خطا، کوهساری، دوباره باز جمله زیر را با عنایت به درک خود از متن لوسی، و نه با مراجعه به دو متن مرجع، و نه حتا لفظ به لفظ، ترجمه (تفسیر) میکند؛
?How is it possible to add something to what is already total
ترجمه کوهساری:
«چگونه ممکن است چیزو مکملِ چیزی باشد که پیشاپیش تام قلمداد شده.»
کوهساری To add (اضافه کردن/شدن) را مکمل ترجمه میکند!؟
حاشیه: مفهوم Total و ،Totally beautiful نیز که بطور پیوسته در متن دریدا شانه به شانه مفهوم فقدان (Lack) قدم میزند، میبایست سوا از تکمیل شدن بوسیله پاررگون بررسی شود که البته جایگاهاش در این مقال نه میگنجد و نه هست.
نیازی به وارسی خط به خط ترجمه نیست، دیوار کج شده و تا ثریا کج خواهد رفت. کوتاه آنکه، متن مترجم ما بی توجه به متون مرچع، مادام بر همین پاشنه میچرخد و ضمیمه را مکمل و افزودنی را تکمیل کننده ترجمه میکند. حالیکه چه در دریدا و چه در کانت مواجه ما نه با «تکمیل» که با «ضمیمه»، نه با «مکمل» که با «پیوست» و نه با «نیکو» که با «مزاحم» است، چه در نقدِ قوه داوری از چیزِ الحاقی به عنوانِ امری اخلالگر (نه همیشه) برای زیبایی به صورت ناب (Pure) نام برده میشود نه چیز تکمیل کننده، و در دریدا نیز اساسن چیزی با چیزی کامل یا ناقص نمیشود و یکپارچگی، کمال و کامل بودگی، مفاهیمی است که برای دریدا در مظان اتهاماند و انتقاد از نادیده گرفتن و تحقیر شدن همین افزودنیها و حاشیهها ست که بخشی از فلسفه ساختار شکنی بر آن استوار است.
بنابراین با جایگزینی واژه ضمیمهگی (یا هر واژه همسنگ) به جای تکملهگی (تکمیل کردن)، تمام واژههای وابسته در متن از هم وا خواهند رفت و تار و پود متنی که بافتهایم از هم پاشیده خواهد شد تا دوباره پای دار بنشینیم و سخن دریدا را که «هیچ چیز جدیتر از ترجمه نیست.» را جدیتر بگیریم.
منابع:
Derrida, The Truth in Painting, 2nd edition, Chicago: University of Chicago Press, 1987
Kant, Immanuel, Critique of the Power of Judgment, trans. by Professor Paul Guyer and Eric Matthews, 1 edition, Cambridge, UK; New York: Cambridge University Press, 2001
Lucy, Niall, A Derrida Dictionary, 1 edition, Malden, MA: John Wiley & Sons, 2004
تکملهگی، نایال لوسی، ترجمهی شاهین کوهساری، ناممکن