Google+
ناممکن

شعر

ستایش کار مخفیانه | برتولت برشت | فرانسه‌ی الن بدیو | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

ستایش کار مخفیانه | برتولت برشت | فرانسه‌ی الن بدیو | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

الن بدیو این شعر برشت را به شیوه‌ی خودش خوانده بود. همان طور که «جمهوری»ی افلاتون را به امروز رسانده بود. ترجمه‌ای در کار نبود. دغدغه‌هایش را در زبانِ دیگری خوانده بود. بعد، همان دغدغه‌ را به زبانِ خودش نوشته بود. من و متن هیچ‌وقت خودش باقی نمی‌ماند. هر روز، هر لحظه، جور دیگری‌ست. متن [...]

آگوست 20, 2015 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, شعرهای ناممکن ۰

سیب ناقص | آرش قربانی

سیب ناقص | آرش قربانی

این صداها
افتادن ه
افتادن الف
افتادن ب
در آب
در آب‌ها ... [...]

جولای 30, 2015 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

دزدی در روز تاریک | محمد تنگستانی

دزدی در روز تاریک | محمد تنگستانی

مخاطب این یادداشت، نویسندگان مستقل و غیر مستقل در ادبیات ایران است. [...]

جولای 26, 2015 ناممکن یادداشت ۰

پنی سیلین | علی اسداللهی

پنی سیلین | علی اسداللهی

اگر می‌توانید این کتاب را پرینت کرده و بعد مطالعه کنید. به این طریق هم آن تجسد کاغذی را در برابرتان دارید، هم کتاب به معنای واقعی خود منتشر شده است. انتشاری بی نیاز به بنگاه‌های نشر و وزارت جرح و تعدیل آثار. [...]

جولای 24, 2015 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

ترجمه‌ی شعرهای حسین بن منصور حلاج | بیژن الهی

ترجمه‌ی شعرهای حسین بن منصور حلاج | بیژن الهی

«بعد از آن حیرت در حیرت پیدا شود، و از آن حیرت هرگز بیرون نیاید.» [...]

جولای 12, 2015 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, شعرهای ناممکن ۰

لیلا | علی اسداللهی

لیلا | علی اسداللهی

بی‌تصادف و زخم
بی ردپای اسید
بی زیگزاگ بخیه بر درزی باز شده از تیزی
ایستاده‌ای برابرم
همان که بوده‌ای [...]

می 23, 2015 ناممکن شعرهای ناممکن ۱

هوش انتقادی‌ | ارنست همینگوی | ترجمه‌ی مهدی گنجوی

هوش انتقادی‌ | ارنست همینگوی | ترجمه‌ی مهدی گنجوی

این شعر مدتی پس از طلاق همینگوی از همسرش هدلی نوشته شده است. ارنست با پاولین ازدواج کرده است. وقتی که هدلی چند ماه قبل به ایالات متحده رفته بود شوریده بود و اضافه وزن داشت. در اکتبر ۱۹۲۷ او به پاریس (جایی که همینگوی نیز بود) برگشت، این بار زیبا، شاداب و حواس جمع. [...]

می 21, 2015 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, شعرهای ناممکن ۰

فرشته‌ای عصرها پرسه می‌زند حوالی‌ی سیدخندان | میلاد کامیابیان

فرشته‌ای عصرها پرسه می‌زند حوالی‌ی سیدخندان | میلاد کامیابیان

لمیده یله بر نقشِ لچک‌ترنجْ یک‌بر
آبِ دهانْش سُریده بر شیارِ نوِ کنارِ لب
گل انداخته لُپ‌هاش تازه، کرک‌هاش نامرئی، [...]

می 19, 2015 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

ابر قهرمان | هانیه سلیمانی

ابر قهرمان | هانیه سلیمانی

تو یه اَبَر قهرمانی
تو لباسای گشاد و کَرِ کثیف‌ات
و شیکم گنده‌ت که بعضی وختا هست و بعضی وختا نیست
و شعرات که اسم‌شون از خودشون بیشتره [...]

می 4, 2015 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

چشم | رضا سیروان

چشم | رضا سیروان

اگر چشم‌ها – چنان که می‌گویند – دری به روح باشد
اگر انسان در چشمان اوست که دیده می‌شود
پس کار آدمی دیدن است
و چشم هم چشم‌انداز است و هم ابزار چشم‌اندازی
اما چشمی که به چشم می‌نگرد چیست؟ [...]

می 2, 2015 ناممکن شعرهای ناممکن ۰