Google+
ناممکن

ترجمه‌های ناممکن

نامه به یک سینماگر جوان | موریس بلانشو | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

نامه به یک سینماگر جوان | موریس بلانشو | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

در سال ۱۹۸۶ سینماگر جوانی بنام دومینیک اِمار فیلم کوتاهی بنام «ژ» می‌سازد که برگرفته از «حکمِ مرگ» موریس بلانشوست. از طریقِ انتشارات گالیمار، نامه‌ای به بلانشو می‌فرستد تا از او اجازه بگیرد فیلم را به صورتِ غیر تجاری اکران کند. متنی که در بالا آمد، پاسخِ بلانشو به این سینماگر است. مهرِ پُست که [...]

می 22, 2014 ناممکن ترجمه‌های ناممکن ۰

مرگ زاویه دید | جرمی هاتورن | ترجمه‌ی نوید حمزوی

مرگ زاویه دید | جرمی هاتورن | ترجمه‌ی نوید حمزوی

«تئوری چشم نگری» با قدمتی کمتر ازشصت سال، جنبش یا مکتبی تئوریک با تعریفی مشخص نیست و به نوعی همانند «گفتمان»، ابزاری است ویژه برای خوانش یک متن و پیوند آن با امورِ اجتماعی-تاریخی یا ایدئولوژیک در سطحی گسترده‌تر. این تئوری‌ها قابلِ ردگیری تا تک مکانی خاستگاهی یا زمانی آغازین نیستند؛ آنها برساختی از شماری [...]

آوریل 21, 2014 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, واکاوی‌های ناممکن ۰

بیگانه، با کتابی کوچک زیرِ بغل | ادمون ژابس

بیگانه، با کتابی کوچک زیرِ بغل | ادمون ژابس

ترک کردم
سرزمینی که سرزمین‌ام نبود
به سرزمینی رفتم که سرزمین‌ام نبود [...]

مارس 16, 2014 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, شعرهای ناممکن ۰

تفتیش عقاید دینِ کاتولیک را ویران کرد | موریس بلانشو | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

تفتیش عقاید دینِ کاتولیک را ویران کرد | موریس بلانشو | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

هم‌زمان با قتلِ جوردانو برونو، تفتیشِ عقاید دینِ کاتولیک را ویران کرد. به خاطرِ یک کتاب حکمِ مرگ صادر کردن، دینِ اسلام را ویران می‌کند. کتابِ مقدس برجای می‌ماند، یهودیت باقی می‌ماند، هر دو به مثابه احترام به دیگری از خلالِ خودِ نوشتار. نوشتن، خود را فراسوی مرگ قرار دادن است – مرگی که یک [...]

فوریه 14, 2014 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, واکاوی‌های ناممکن, یادداشت ۰

شعر | هرولد نورس | ترجمه‌ی حسین مکی‌زاده

شعر | هرولد نورس | ترجمه‌ی حسین مکی‌زاده

هرولد نورس (1916-2009)، شاعر نسل بیت، نویسنده و از پیشگامان فعالیت در حقوق همجنس‌گرایان. فرزند خانواده‌ای مهاجر یهودی از بروکلین فارغ التحصیل کالج بروکلین در سال ۱۹۳۸ و در همان زمان با «چستر کالمن» آشنا شد و این آشنایی باعث شد تا در ۲۲ سالگی به حلقه خصوصی دبلیو. اچ آودن راه یابد. حلقه‌ی از همجنس‌گرایان [...]

ژانویه 18, 2014 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, شعرهای ناممکن ۰

سکوت ضرورتِ نوشتار است | موریس بلانشو | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

سکوت ضرورتِ نوشتار است | موریس بلانشو | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

باری، سکوت ضرورتِ نوشتار است. چرا؟ برخلافِ ویتگنشتاین (دستِ کم آن‌چه به صورتِ سطحی از او نقل می‌شود)، باید بگویم وقتی چیزی ناگفتنی‌ست، وقتی بیان ناشدنی‌ست، دقیقن همان‌جاست که نوشتار منبع و ضرورت‌اش را پیدا می‌کند. همین‌طور، نویسنده به مثابه «من»، لازم است تا جایی که می‌تواند از خودش بیرون بیاید، از خودش جدا شود، [...]

ژانویه 8, 2014 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, واکاوی‌های ناممکن ۰

گم‌گشته و بازیافته: بار دیگر زن منحرف | لیندا ناکلین | ترجمه‌ی گلنار نریمانی

گم‌گشته و بازیافته: بار دیگر زن منحرف | لیندا ناکلین | ترجمه‌ی گلنار نریمانی

«چيز غريبي است»؛ اين زمزمة زن جواني است در يكي از رمان‌هاي رُز ماكاولِي كه اندكي پس از جنگ اول جهاني نوشته شده ، و اين طور ادامه مي‌يابد: «چه هزاران "فروافتاده " که در معناي مردانه آن در جنگ كشته شدند، و در معناي زنانه‌اش به نوع خاصي از فساد تن در دادند.» [...]

دسامبر 29, 2013 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, واکاوی‌های ناممکن ۰

عیسای نُک ممه‌ای | نیک هورن‌بی | ترجمه‌ی الینا آذری

عیسای نُک ممه‌ای | نیک هورن‌بی | ترجمه‌ی الینا آذری

اونا هیچ‌وقت بهم نگفتن که جریان چیه و چرا کسی مثل من رو لازم دارن. اگه اونا حقیقت رو به من می‌گفتن هیچ‌وقت اون شغل لعنتی رو قبول نمی‌کردم، گرچه اگه یه کم باهوش می‌بودم همون روز اول ازشون می‌پرسیدم، چون الان وقتی به اون روزا نیگا می‌کنم بگی نگی گوشی دستم اومده بود. همه‌امون [...]

دسامبر 22, 2013 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, داستان‌های ناممکن ۳

مرض مرگ | مارگوریت دوراس | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

مرض مرگ | مارگوریت دوراس | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

نباید بشناسیدش، باید هم زمان همه جا دیده باشیدش، در هتل، در خیابان، در کافه، در کتاب، در فیلم، در خودتان، در شما، در تو... [...]

نوامبر 18, 2013 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, جزوه, داستان‌های ناممکن ۰

سلام به ژاک دریدا | ژان لوک نانسی | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

سلام به ژاک دریدا | ژان لوک نانسی | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

هشتم اکتبر ۲۰۰۴، ژاک دریدا دیگر نبود. سطرهایی که در ادامه می‌آید، حرف‌هایی‌ست که ژان لوک نانسی، دوست و همکار دیرینه‌ی دریدا در آن زمان نوشت و روزِ وداع، خطاب به مایی که می‌شنیدیم و دریدایی که ما را «با کوری» تنها می‌گذاشت، به صدا در آورد. به دریدا سلام می‌کنیم و آن سطرها را [...]

اکتبر 6, 2013 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, یادداشت ۲