در سال ۱۹۵۸، دیونیس ماسکولو و ژان شوستر مجلهی «۱۴ ژوئیه» را راهاندازی میکنند تا با شیوهی به قدرت رسیدنِ شارل دوگل مبارزه کنند. طی سالهای ۱۹۵۸ و ۱۹۵۹ سه شماره از این مجله منتشر میشود. موریس بلانشو با شمارهی دوّم و سوّم این مجله همکاری میکند. پس از پایان جنگ دوّم جهانی، این نخستین باریست که بلانشو به نوشتار سیاسی روی میآورد.
در شمارهی ۲ این مجلّه، متنی منتشر میشود زیر عنوان «سرپیچی». به عنوانِ مقدّمه، بخشی از نامهی بلانشو به دیونیس ماسکولو چاپ میشود: «این متنِ کوتاه، بیش از هر چیز تائیدِ تفاهم من و شماست […] سرپیچیئی که ازش حرف میزنم، به سادهگی به خواب میرود، باید تصمیم بگیریم، از خلالِ آن تصمیم به یکدیگر پیوند بخوریم و دیگر هیچوقت کوتاه نیاییم. نخستین وظیفهی هریک از ما این است که روشنفکران را — که لزومن دارای تعهّدِ سیاسی نیستند — در این موقعیّت قرار دهیم که هستیشان را رعایت کنند، به آنچه هستند احترام بگذارند، و از اینجا به بعد، نه به وضعیّتِ موجود رضایت بدهند و نه نسبت به آن بیتفاوت بمانند: اتّفاقی افتاده است. بدون شک مشکل اصلی این است که مانع شویم روشنفکران هرآنچه میخواهند باشند، مثل وقتی که در رخدادهای اجتماعی موضع میگیرند […]
درک اتفّاقی که به وقوع پیوسته ضروریست و همینطور، جریانِ اجتناب ناپذیری که از آن ناشی میشود. گذشته چندان روشنگر نیست، تفاوتی در کار است، خطرِ خفقانِ تازهای در راه است. ممکن است راههای عجیبی را در پیش بگیریم، ممکن است وضعیت بدتری را تجربه کنیم. با اینهمه، همه چیز تنها به خودمان بستهگی دارد. تمامیی راهها به رویمان بسته است، دقیقن در چنین لحظاتیست که باید راهِ برون رفت را پیدا کنیم. و هیچجا، هیچوقت، تحتِ هیچ شرایطی کوتاه نیاییم.»