Google+
ناممکن

شعرهای ناممکن

از: سگ‌ها | رضا براهنی

از: سگ‌ها | رضا براهنی

سگ عصبی پهلوهایش مدام تَرَک برمی دارد، می‌لرزد، چرا بهار دیر کرده نمی‌آید؟ [...]

می 8, 2016 ناممکن دسته‌بندی نشده, شعرهای ناممکن ۰

چیزی که بر زبان نیاید هرگز به دنیا نخواهد آمد | رضا براهنی

چیزی که بر زبان نیاید هرگز به دنیا نخواهد آمد | رضا براهنی

چیزی که بر زبان نیاید هرگز به دنیا نخواهد آمد
کسی که آفتابی الماس‌گون را درون خویش مدام با درد عشق می‌پروراند
به هیچ ستاره‌ی میخی که با نوک تیزش از دوردست‌های جهان شتاب‌زده فرا و فرو می‌گذرد اعتنا نمی‌کند
سه انگشت دست راست من به فرمان آفتاب در این زبان درندشت می‌دوند [...]

مارس 10, 2016 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

گام به گام تا واپسین | لوئی رنه دِ فُره | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

گام به گام تا واپسین | لوئی رنه دِ فُره | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

لوئی رُنه دِ فوره، متولّد ۲۸ ژانویه ۱۹۱۶، پاریس. آغازِ فعالیّت ادبی هم‌زمان با اشغالِ فرانسه، ۱۹۴۳-۱۹۴۱. انتشارِ نخستین کتاب‌ «گدایان» توسط گالیمار. دوستی‌ با رِمون کنو. ازدواج با ژانین کاره در سال ۱۹۴۶. فاصه‌گیری از زنده‌گی‌ی شهری. آغازِ رمانِ «سفرِ زمستان». ناتمام. از بین بردنِ «۵۰۰ صفحه‌ بیهوده‌گی». بازگشت به پاریس. ۱۹۵۳. همکاری با [...]

ژانویه 30, 2016 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, شعرهای ناممکن ۰

شعر | حسین شرنگ

شعر | حسین شرنگ

فتیله‌ای که دم‌به‌دم جیغ می‌‌کشد آی سوختم آی سوختم
را باید انداخت توی فریزری که دم‌به‌دم ور می‌‌زند آی یخ‌زدم آی یخ‌زدم را
باید انداخت توی کشتی‌‌ای که دم‌به‌دم بوق می‌‌زند آی غرق شدم آی غرق شدم را [...]

ژانویه 2, 2016 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

فریادهای بیهوده | گراسیم لوکا |‌ فارسی‌ی پرهام شهرجردی

فریادهای بیهوده | گراسیم لوکا |‌ فارسی‌ی پرهام شهرجردی

کسی نیست تا به او بگوییم
اصلن چیزی برای گفتن نداریم
و هیچی که به هم می‌گوییم
بی وقفه  
به هم هیچ می‌گوییم [...]

نوامبر 29, 2015 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, شعرهای ناممکن ۰

شانزده ساله، اعزامی به ایلامِ شصت و پنج | علی اسداللهی

شانزده ساله، اعزامی به ایلامِ شصت و پنج | علی اسداللهی

شما که مَطلَع این شعر را می‌خوانید
شما که شروع کرده‌اید به قدم زدن میان کلمات پیشِ رو
چونان گردشگری
در جغرافیایی غریب [...]

نوامبر 19, 2015 ناممکن شعرهای ناممکن ۱

تبعید | رضا براهنی

تبعید | رضا براهنی

شعری که می خوانید در سال ۱۳۵۵ شمسی در نیویورک گفته شده، در جلسه‌ای در نیویورک در شعرخوانی مشترکی که کمیته آزادی هنر و اندیشه در ایران [CAIFI] برای احمد شاملو و من تشکیل داده بود قرائت شده، قبلا در مجله‌ای در نیویورک، و بعد در اوایل انقلاب در جُنگ شعری که جُنگ پردازی به [...]

نوامبر 7, 2015 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

شاهد باش شاهدم باش | پرهام شهرجردی

شاهد باش شاهدم باش | پرهام شهرجردی

آن که سفر می‌رود، سفر نمی‌رود، مگر آن که وطن نیز با او برود. در طول سفر، از حفره‌های ذهن، ذهن در به در، به وطن نگاه می‌کند، حال و قال، قال و مقال می‌­کند. در بازگشت آن نیست. دیگر آن نیست و این تاسف ندارد. چرا که تو وطن خویشی. [...]

نوامبر 2, 2015 ناممکن شعرهای ناممکن, یادداشت ۰

خطبه‌ی پایان | رضا براهنی

خطبه‌ی پایان | رضا براهنی

ما همه در عصر شوم خداحافظی در برابر هم ایستاده‌ایم
و این، متنِ من است
همه در عصر شومِ خداحافظی
ببین سراسرِ عمرم را که در ذیل متن‌های پرنده وَ پرنده شناسی عبور می‌کند [...]

نوامبر 1, 2015 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

ستایش کار مخفیانه | برتولت برشت | فرانسه‌ی الن بدیو | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

ستایش کار مخفیانه | برتولت برشت | فرانسه‌ی الن بدیو | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

الن بدیو این شعر برشت را به شیوه‌ی خودش خوانده بود. همان طور که «جمهوری»ی افلاتون را به امروز رسانده بود. ترجمه‌ای در کار نبود. دغدغه‌هایش را در زبانِ دیگری خوانده بود. بعد، همان دغدغه‌ را به زبانِ خودش نوشته بود. من و متن هیچ‌وقت خودش باقی نمی‌ماند. هر روز، هر لحظه، جور دیگری‌ست. متن [...]

آگوست 20, 2015 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, شعرهای ناممکن ۰