تا کِی قرار است بگو مگو کنیم؟
میتوانیم فکر کنیم؟
در وضعیّتی هستیم که بتوانیم فکر کنیم؟
آیا مبارزه با غیابِ ریسک سازگار است؟ [...]
تا کِی قرار است بگو مگو کنیم؟
میتوانیم فکر کنیم؟
در وضعیّتی هستیم که بتوانیم فکر کنیم؟
آیا مبارزه با غیابِ ریسک سازگار است؟ [...]
در خودِ زندهگی نیستی هم هست، خلائی ژرف که باید ازش دوری جُست و همزمان، نزدیک شدناش را پذیرفت. باید یاد بگیریم با این خلاء زندهگی کنیم. و تا خودِ خلاء سرشار باقی بمانیم. [...]
براساس یزدانشناسی، اشدّ مجازات، مجازاتی که در برابرش هیچ نمیتوان کرد، خشمِ خدا نیست، فراموشیی اوست. خشمِ او از جنسِ رحمتِ اوست: امّا خطا اگر از حد به در شود، حتا خشمِ خدا هم ترکمان میکند. اوریجن مینویسد: «آنِ دهشتناک سر میرسد، دیگر بخاطرِ گناههایمان تنبیه نمیشویم: شر را پشتِ سر میگذاریم، خدای حاسد سختگیریهایش را [...]
آرزوی دیدار دوست قویتر از آن است که با مرگش آشتی کنم. جنازهاش بر دوش من است، اما مرگش را باور ندارم. وجودم تقسیم شده بین رفتن اوست و نرفتنش. و خود زیر بار این تقسیمشدگی خرد شدهام. از این نوشتههایی که او به جا گذاشته، این شعرها، جدا نیستم. از خود او هم جدایی [...]
ترجمهی زیر برگردان گفتوگوی رابرت ایکمایر با اسلاو ژیژک درباره زیست-سیاست، دموکراسی به مثابه تلبیس، پروژهی جهانی سازی به عنوانِ یک تقدیر، میراث مارکس و دیگر چیزهاست. [...]
کتیبهای را تصوّر کن در موزهی تهران که در آن با حروف میخی عصر هخامنشی نوشتهاند «هرطوری میخواهی سوال کن» ، این جمله به چه معناست؟ و بعد گروهی بیایند کنارش ژست بگیرند و عکسهای سلفی بیاندازند. پس یک سوال با علامت سوال تمام میشود؛ این فرم یک سوال است! فرم ظاهری یک علامت سوال [...]
تنِ ما، حقیقتِ بیرحمِ ماست، گاهی کثیف است، با این همه اینجا «کثیف» همانقدر معنا دارد که «باشکوه». اگر بیملاحظه از مسائلی حرف میزنم که به شما مربوط است، به این دلیل است که حس میکنم به خودِ من هم مربوط است. [...]
قطعهنویسی در مقامِ پاسخ، همزمان، نقیضِ یک پاسخگویی را در خود دارد: قطعه، نسبت به قطعاتِ دیگر، نه مستقل است نه موکول، نه تکمله است نه موجود، نه افزونه است نه الباقی، نه اصل است نه ذیلِ زائد بر اصل، نه صدر است نه ذیل، نه ضمیمه است نه خودِ شیء و هم زمان [...]
امّا آن دیگری کلامیست که پیش از همه به حرف میآید، خارج از همه حرف میزند، همآره کلامِ نخستین است، هیچوقت هماهنگ نیست، هیچگاه نیازی به تقابل ندارد، آمادهی پذیرشِ ناشناخته و بیگانه است (که توقّعِ شاعرانه است). یکی ممکن را مینامد، و ممکن را میخواهد. آن یکی به ناممکن پاسخ میدهد. میانِ این دو [...]