اگر بنویسماش
بنویسمات اگر
نابود میشوم
ننویسماش
ننویسمات هم نابود میشوم [...]
اگر بنویسماش
بنویسمات اگر
نابود میشوم
ننویسماش
ننویسمات هم نابود میشوم [...]
ولی هیچچیز در وجود محمود، بدون شناخت و تجربهی قبلی عملی نیست. او همهچیز را خوب میشناسد؛ نبوغ او در شناخت مستقیم و دقیق و عمل مستقیم و یا غیر مستقیم اوست. مثلن او در بریدن پاها شیوهی خاصی را در پیش گرفت. او میدانست که پاها باید بریده شوند. این آن شناخت مستقیم او [...]
گفت: «چرا معطلی! شروع کن!» و من شروع کردم، ولی نمیدانم چرا بریدن دست چپ از دست راست دشوارتر بود. یعنی دست چپ دشوارتر میبرید. مگر نه اینکه من اینبار راحتتر، فرزتر و قاتلتر بودم، پس چه دلیلی داشت که دست مشکلتر ببرد؟ به محمود نگاه کردم، دیدم او تعجّب نمیکند؛ تعجّب مرا که دید، [...]
گفت: «ارّه را بیار بالا! » و من درحالیکه پاهاى خشک و لاغر و خاک آلوده وخونآلودهی آن یکى را میدیدم و تماشا میکردم و میترسیدم و آب دهنام خشک شده بود و نفسام در نمیآمد، ارّهی بزرگ و سفید و براق و وحشى را که دندانههای تیز و درشت و خشن و بیرحم داشت [...]
آیا میدانیم کلاً از چه بابت به مترجمین، و فراتر از آن خودِ ترجمه مدیون ایم؟ ما از این قضیه درکِ نادرستي داریم. و حتی هنگامِ قدردانی از انسانهایی که دلیرانه به درونِ معمایی چون رسالتِ ترجمه گام مینهند، هنگامي که از دور به این اربابانِ پنهانِ فرهنگمان ادای احترام میکنیم، به رغمِ چنین پیوندی، [...]
پیرامون تابلوی افکار و تصورات رویاگون یک سر قطع شدهی آنتوان ویرتز [...]
نه فاضلام نه جاهل. خوشیهایی داشتهام. اینکه چیزی نیست: زندگی میکنم و این زندگی بیشترین لذّت را به من میبخشد. پس، مرگ؟ وقتی بمیرم (شاید همین حالا) به لذّت بیکرانی میرسم. از مزهی اولیهی مرگ حرفی نمیزنم، که بیمزه است و اغلب نامطبوع. درد کشیدن خرفت میکند. اما حقیقت مهمی که از آن مطمئنام از [...]
و يادگارم کن به ديوارهای هيچ و بنويسانم
و بگو ديوارها را به زير پاهايت دراز کنند
[...]
اروپا بدهیی بی حدّ و حصری در قبالِ یهودیان داشت، با این همه، بهجای اینکه بدهیاش را پرداخت کند، مردم بیگناهی را مجبور کرد تا این بدهی را بپردازند: ملّتِ فلسطین. صهیونیستها با تکیّه بر گذشتهی نزدیک و دردناکشان، و با وحشتی که از اروپا میآمد، دولت اسرائیل را تشکیل دادند. دولتِ اسرائیل تنها بر [...]
روى قبرم بنويسيد
با عطر زيتون هاى سرزمينش مُرد
قبل از آنكه از آخرين خانه بيروناش كنند [...]