تقریبن هر روز، نامههایی به دستام میرسد. نامهها دائم از من سوآل میکنند. اغلب سکوت اختیار میکنم. با این همه، سکوت از من محافظت نمیکند. سکوت بیشتر در معرضام قرار میدهد. و این چنین است: سکوتی نیست که از تو محافظت کند. [...]
تقریبن هر روز، نامههایی به دستام میرسد. نامهها دائم از من سوآل میکنند. اغلب سکوت اختیار میکنم. با این همه، سکوت از من محافظت نمیکند. سکوت بیشتر در معرضام قرار میدهد. و این چنین است: سکوتی نیست که از تو محافظت کند. [...]
«بعد از آن حیرت در حیرت پیدا شود، و از آن حیرت هرگز بیرون نیاید.» [...]
ترجمهی زیر برگردان گفتوگوی رابرت ایکمایر با اسلاو ژیژک درباره زیست-سیاست، دموکراسی به مثابه تلبیس، پروژهی جهانی سازی به عنوانِ یک تقدیر، میراث مارکس و دیگر چیزهاست. [...]
این شعر مدتی پس از طلاق همینگوی از همسرش هدلی نوشته شده است. ارنست با پاولین ازدواج کرده است. وقتی که هدلی چند ماه قبل به ایالات متحده رفته بود شوریده بود و اضافه وزن داشت. در اکتبر ۱۹۲۷ او به پاریس (جایی که همینگوی نیز بود) برگشت، این بار زیبا، شاداب و حواس جمع. [...]
تنِ ما، حقیقتِ بیرحمِ ماست، گاهی کثیف است، با این همه اینجا «کثیف» همانقدر معنا دارد که «باشکوه». اگر بیملاحظه از مسائلی حرف میزنم که به شما مربوط است، به این دلیل است که حس میکنم به خودِ من هم مربوط است. [...]
جزوههای ناممکن | جزوه ۱۰ [...]
قطعهنویسی در مقامِ پاسخ، همزمان، نقیضِ یک پاسخگویی را در خود دارد: قطعه، نسبت به قطعاتِ دیگر، نه مستقل است نه موکول، نه تکمله است نه موجود، نه افزونه است نه الباقی، نه اصل است نه ذیلِ زائد بر اصل، نه صدر است نه ذیل، نه ضمیمه است نه خودِ شیء و هم زمان [...]
امّا آن دیگری کلامیست که پیش از همه به حرف میآید، خارج از همه حرف میزند، همآره کلامِ نخستین است، هیچوقت هماهنگ نیست، هیچگاه نیازی به تقابل ندارد، آمادهی پذیرشِ ناشناخته و بیگانه است (که توقّعِ شاعرانه است). یکی ممکن را مینامد، و ممکن را میخواهد. آن یکی به ناممکن پاسخ میدهد. میانِ این دو [...]
احتمالاً زیاد پیش نمیآید که متفکري مسیري را از کانت به سمتِ یک شورتِ بندیِ جی بپیماید، دریدا اما، دستِکم یک بار این مسیر را پیموده است! اقتضای مطلب از یک سو ریشه در تأملاتِ پردامنهی دریدا روی ترمِ parergon (پاررگون) و استفادهی کانت از آن در سنجشِ داوری دارد. پاررگون در اندیشهی کانت چیزي [...]