Google+
ناممکن

ناممکن

ادبیات دیگر افغانستان | محمد شمس جعفری

ادبیات دیگر افغانستان | محمد شمس جعفری

مردم زنده‌گی می‌کنند برای آن که زنده‌گی کنند، و ما افسوس! زنده‌گی می‌کنیم برای دانستن ... روان خود را می‌کاویم، چون دیوانه‌گانی که می‌کوشند تا دیوانه‌گی خود را دریابند و هر چه بیشتر در این مقصود پای می‌فشارند، جنون آنان افزون‌تر می‌گردد... [...]

ژانویه 3, 2014 ناممکن واکاوی‌های ناممکن ۰

فلسفه‌ی رهایی: گفتگویی با انریکو دوسل | گفتگوگر: مهویش احمد | ترجمه‌ی حمید پرنیان

فلسفه‌ی رهایی: گفتگویی با انریکو دوسل | گفتگوگر: مهویش احمد | ترجمه‌ی حمید پرنیان

با انریکو دوسل از در سیاه‌رنگی رد می‌شویم و داخل دفترش در دانشگاه مستقل ملی مکزیک می‌شویم. ۴۵ دقیقه دیر کرده‌ام اما دوسل این ۴۵ دقیقه از وقتی که به من داده بود کم نکرد. گفت «تو این‌همه راه را از پاکستان کوبیده‌ای و آمده‌ای این‌جا. شرم‌آور خواهد بود اگر نتوانیم حرف بزنیم». دفترش کتاب‌خانه‌ای [...]

دسامبر 30, 2013 ناممکن گفت‌وگوهای ناممکن ۰

گم‌گشته و بازیافته: بار دیگر زن منحرف | لیندا ناکلین | ترجمه‌ی گلنار نریمانی

گم‌گشته و بازیافته: بار دیگر زن منحرف | لیندا ناکلین | ترجمه‌ی گلنار نریمانی

«چيز غريبي است»؛ اين زمزمة زن جواني است در يكي از رمان‌هاي رُز ماكاولِي كه اندكي پس از جنگ اول جهاني نوشته شده ، و اين طور ادامه مي‌يابد: «چه هزاران "فروافتاده " که در معناي مردانه آن در جنگ كشته شدند، و در معناي زنانه‌اش به نوع خاصي از فساد تن در دادند.» [...]

دسامبر 29, 2013 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, واکاوی‌های ناممکن ۰

عیسای نُک ممه‌ای | نیک هورن‌بی | ترجمه‌ی الینا آذری

عیسای نُک ممه‌ای | نیک هورن‌بی | ترجمه‌ی الینا آذری

اونا هیچ‌وقت بهم نگفتن که جریان چیه و چرا کسی مثل من رو لازم دارن. اگه اونا حقیقت رو به من می‌گفتن هیچ‌وقت اون شغل لعنتی رو قبول نمی‌کردم، گرچه اگه یه کم باهوش می‌بودم همون روز اول ازشون می‌پرسیدم، چون الان وقتی به اون روزا نیگا می‌کنم بگی نگی گوشی دستم اومده بود. همه‌امون [...]

دسامبر 22, 2013 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, داستان‌های ناممکن ۳

مرض مرگ | مارگوریت دوراس | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

مرض مرگ | مارگوریت دوراس | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

نباید بشناسیدش، باید هم زمان همه جا دیده باشیدش، در هتل، در خیابان، در کافه، در کتاب، در فیلم، در خودتان، در شما، در تو... [...]

نوامبر 18, 2013 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, جزوه, داستان‌های ناممکن ۰

کمونیسم گسست‌ها | بلانشو و امر انقلابی | شاهین کوهساری

کمونیسم گسست‌ها | بلانشو و امر انقلابی | شاهین کوهساری

بلانشو طرف‌دارِ «انقلاب» است آن هم نه انقلابی «انتزاعی» بل، انقلابی، «ممکن»، «متعین»، «تاریخی»، و «انضمامی» که به گفته‌ی او تنها به شیوه‌ی «امکانِ واقعی‌ِ انقلاب» حضور دارد. [...]

نوامبر 8, 2013 ناممکن جزوه ۰

شعرِ جنگ؛ یک قرن بعد از جنگ | رُزا جمالی

شعرِ جنگ؛ یک قرن بعد از جنگ | رُزا جمالی

لابلای برگ‌های اسفناج خوابیده بودیم با هم وَ زمینِ زیرم خشک بود وُ بایر وُ سخت
به روی آن خلیج عربی با دست‌هایی که از قسمتِ فوقانیِ جمجمه‌ات بیرون نزده بود
بر آب‌های خلیج فارس نوشته‌ای‌ست که مفقودالاثرست جنازه‌ات؛
[...]

اکتبر 16, 2013 ناممکن شعرهای ناممکن ۱

سلام به ژاک دریدا | ژان لوک نانسی | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

سلام به ژاک دریدا | ژان لوک نانسی | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

هشتم اکتبر ۲۰۰۴، ژاک دریدا دیگر نبود. سطرهایی که در ادامه می‌آید، حرف‌هایی‌ست که ژان لوک نانسی، دوست و همکار دیرینه‌ی دریدا در آن زمان نوشت و روزِ وداع، خطاب به مایی که می‌شنیدیم و دریدایی که ما را «با کوری» تنها می‌گذاشت، به صدا در آورد. به دریدا سلام می‌کنیم و آن سطرها را [...]

اکتبر 6, 2013 ناممکن ترجمه‌های ناممکن, یادداشت ۲

شعر | آتوسا قدیمی

شعر | آتوسا قدیمی

و اسمی را که ندارم
نمی‌توانی فراموش کنی [...]

سپتامبر 26, 2013 ناممکن شعرهای ناممکن ۰

با گام‌های همیشه بیا | موریس بلانشو | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

با گام‌های همیشه بیا | موریس بلانشو | فارسی‌ی پرهام شهرجردی

این‌جا، آخرین سطرهای «حکمِ مرگ» یا «ایستِ مرگ» موریس بلانشو را بازنویسی – این زبانی – می‌کنم. چرا؟ چون این «او» را دوست می‌دارم. این سوم شخصِ نامشخص. این نامعینِِ تعریف گریز. این راز و این باز را که هم‌ضمیر با او، چیزی از اوست و شاید، خودِ اوست. شاید. بی جهت نیست [...]

سپتامبر 22, 2013 ناممکن ترجمه‌های ناممکن ۰