چه خواهد کرد آزادیام پس از شبت،
شب واپسین زمستان؟
صدها سال پیش «ابری از سدوم
به بابل رفت». اما شاعرش، پُل
سلان، امروز، در رودخانهی پاریس، خودکشی کرد. [...]
چه خواهد کرد آزادیام پس از شبت،
شب واپسین زمستان؟
صدها سال پیش «ابری از سدوم
به بابل رفت». اما شاعرش، پُل
سلان، امروز، در رودخانهی پاریس، خودکشی کرد. [...]
خالی که از خالیش خالی شده پُر است
خالی که از خالیش پُر شده خالیست
خالی که از پُرش پُر شده خالیست [...]
و فقط اینها نیست
میشود پیراهنم را درید و تنی را دید
که در خراشهایش
آب،
از ذوب شدن برفها جاریست
و آب که میدانی؟
خون را خواهد شست [...]
با «آنِ مرگم» موریس بلانشو نوشتارش را به آخر میرساند. کتاب در تاریخ ۲۲ سپتامبر ۱۹۹۴ به چاپ میرسد، درین روز بلانشو هشتاد و هفت ساله میشود. [...]
آنچه اکنون زیر عنوان «من» قابل بازشناسی است، بیش از هرچیز به ساختار زیستیای اشاره دارد که میتوان از «من» ارایه داد. در نمایی دیگر، ساختاری فرای تعریف زیستی، به تعریف «من» میپردازد بهطوریکه این تعریف قادر باشد تا مرزبندی «من» را با غیر ِ آن مشخص کند. این ساختار استعلایی اگرچه مرزبندی میان «من» [...]
سوآل عجیبی ست که بپرسیم: آیا نویسنده مسوول است؟ مسلّمن نویسنده همیشه مسوول است: در مقابل قوانینی که به رسمیّت میشناسد. در مقابل قوانینی که به رسمیّت نمیشناسد. در مقابل قوانینی که تنها خودش به رسمیّت میشناسد. نیز، زمانی که دیگر قانونی نیست و نویسنده با اثرش تنها میماند. در هر اثر، دروغ و فریبی [...]
و آنوقت به کمک هم زبانش را بریدیم، بدون آنکه دستهامان بلرزد، بدون آنکه کوچکترین اشتباهى بکنیم؛ و با بریدن زباناش، دیگر چه چیز او را بریدیم؟ با بریدن زباناش، وادارش کردیم که خفقان را بپذیرد. ما زبان را براى او بدل به خاطرهاى در مغز کردیم و او را زندانى ویرانههاى بیزبان یادهایش کردیم. [...]
در سال ۱۹۵۸، دیونیس ماسکولو و ژان شوستر مجلهی «۱۴ ژوئیه» را راهاندازی میکنند تا با شیوهی به قدرت رسیدنِ شارل دوگل مبارزه کنند. طی سالهای ۱۹۵۸ و ۱۹۵۹ سه شماره از این مجله منتشر میشود. موریس بلانشو با شمارهی دوّم و سوّم این مجله همکاری میکند. پس از پایان جنگ دوّم جهانی، این نخستین [...]
بارى
مردمکانت -آن دو دايرهى کامل- از دست رفت
که از خيرگى در اين عکسها
چشم
بر گوشهى پيکسلها مجروح شد. [...]